از بهداشت روان که حرف میزنیم، منظورمون چیه؟
بذارین اول بگم منظورمون چی نیست! قرار نیست آدم تو زندگی تمامی اوقاتش به خوبی و خوشی بگذره، به دلایل متعددی این امر امکانپذیر نیست… همهی ما در لحظههای مختلف زندگیمون هیجانات ششگانهی اساسی شامل غم، شادی، خشم، ترس، حیرت و انزجار روبه تناوب تجربه میکنیم.
تحقیقات زیادی هست که نشون میده مشکلات روحیروانی بزرگترین عامل مختلکنندهی زندگی افراد هستن و بیشترین ناتوانی رو بهبار میارن. حتی بیشتر از سکتهی قلبی یا تصادفات… پس عقل حکم میکنه اونا رو بشناسیم، و درمورد پیشگیری، تشخیص و درمانشون بیشتر بدونیم.
البته تمرکز تعریف بهداشت روان فقط روی اختلالات روانی نیست. مفهوم بهداشت روان چیزی فراتر از فقط بیمارنبودنه. یک فرد سالم و کارآ هم میتونه بهداشت روانی خودش رو ارتقا بده. اختلال روانی و بهداشت روانی دو مفهوم نسبی و در دوسر یک طیف هستن.
بهداشت روانی شامل سه جزء اصلیه:
اول، انجام فعالیتهای سازنده. یعنی یه چیزی که خروجی داشته باشه. مثل تدریس در یک خیریه، برنامه فوتبال هفتگی، نوشتن یک شعر، و اینجور چیزا. البته دود قلیون جزو خروجیها محسوب نمیشه! دقت کنین که متضادش میشه انجام فعالیتهای تخریبی، از خط کشیدن رو ماشین مردم بگیر تا خط کشیدن رو تن خودت، و حتی خط کشیدن رو قلب دیگران…
دومیش، داشتن روابط راضیکنندهس. برعکسش هم که واضحه: درگیرشدن در روابط ناسالم. یکی از مهمترین خواص تمامی روابط، دوطرفهبودن اوناست. این روابط هستن که به ما چیزی یاد میدن، ما رو حمایت میکنن، ما رو قوی میکنن، بعضی وقتا هم البته ضعیف و وابسته میکنن، و در یک کلام ما رو تبدیل به اونی میکنن که هستیم. در اهمیت روابط همین بس که برخلاف برخی نظریههای قدیمیتر روانکاوی که میگفتن انسان موجودیست در جستجوی لذت، الان میگن انسان موجودیست در جستجوی رابطه.
و مورد آخر که ازقضا ظریفترین و مهمترین جزء بهداشت روان هم هست، توانایی انطباق، تغییرکردن و کناراومدن با تنوعها و استرسهاست. بذارین یه مثال بزنم: بلند میشین برین سر کار، ماشینتون استارت نمیخوره… چیکار میشه کرد؟ میشه شروع به تعمیرش کرد، میشه زنگ زد امدادخودرو، میشه شروع کرد فحش دادن به خودروساز بدبخت وطنی، میشه لگد زد بهش، میشه آژانس گرفت، میشه با وسایل عمومی رفت، میشه پیاده رفت، میشه از یک همکار خواست سرراه بیاد دنبالتون، میشه مرخصی ساعتی گرفت، میشه یک جانشین فرستاد، میشه اون روز سرکار نرفت، و حتی میشه کلا استعفا داد!
دیدین که گزینههای زیادی روی میزه، اما همین الان هم معلومه بعضیاشون سازنده و مفید و حلال مشکلن، و بعضیاشون فقط مشکلات بیشتر تولید میکنن. پارامترهای زیادی برای تصمیمگیری وجود داره. فردی با بهداشت روان بالا در کمترین زمان، با کمترین هزینه، مشکل رو با بهترین نتیجهی ممکن حل میکنه یا حداقل باهاش انطباق پیدا میکنه. متضادش هم یه جورایی میشه از دست دادن انعطافپذیری، یعنی برای مشکلات و مسائلمون، حالا هرچی که باشن استراتژی ثابت و ناسازگاری رو انتخاب میکنیم. مثلا همهچیز رو گردن شرایط یا دیگران میندازیم، یا مثلا به پاداشهای لذیذ ولی مخرب یا کوتاهاثر بسنده میکنیم.
در همین راستا این ویدئو رو هم ببینید. در نوشتهی بعدی به این سوال میپردازیم که اختلال روانی چیه؟